به گواه تاریخ، کشاورزی آبی در این سرزمین قدمت چند هزار ساله دارد. مردم این سرزمین با دستیازی به دانش حقیقی و با ژرفاندیشی، شبکههای برداشت آب از رودها (6هزار سال پیش)، سامانههای درخشان و پایدار برداشت از آب زیرزمینی به کمک آبراهههای زیرزمینی قنات (3هزارسال پیش) و نیز سدسازی (2500سال پیش) را ابداع کردند و به جهانیان آموختند. با ارزیابی و دانش حقیقی دریافتند که سد، آب کمیاب را تبخیر و از دسترس بیرون میکند و در چند دهه پررسوب و ناکارآمد میشود؛ سدسازی از دستور کار خارج شد و از قرنهای پیش دیگر سدی ساخته نشد؛ دو روش دیگر همچنان برجای ماندند و کشاورزی خودکفای ایران تا قرن گذشته را پشتیبانی کردند. الگوی توسعه بومی همواره با پایداری و حفاظت از محیطزیست آشنا بود.
الگوی نابومی از 100سال پیش و بهویژه پس از کودتای 28مرداد، الگوی بومی را ناکارآمد و خود را توسعه خواند.9هزار سال مردم در این سرزمین زیستند و کارون پرآب و خروشنده بود. کارون رودی قابل کشتیرانی بود. مرز تنوع گونهای در آبخیز کارون بزرگ (دز و کارون)، تا مشاهده دلفین و کوسه در آبادان و اهواز بود. کارون به باور پژوهشگران نخستین خاستگاه کشاورزی آبی جهان بوده است. اما با ساخت بیش از 5 سامانه برداشت آب ژرفاندیشی نشده از سرشاخههای دز و کارون، با تعریف 99سد بدون توجیه اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی واقعی (20سد ساخته شده، 20سد در دست ساخت و 59سد در دست مطالعه) در این آبخیز، کارون را خشکاندهایم. در خرداد،ماه بهار پربارندگی 1390، کارون با شاید یک صدم جریان خود، پسابی بویناک بیش نیست. پس از افتتاح تونل دز به قمرود تابستان امسال احتمالا کارون کاملا خواهد خشکید و این یعنی آسیب بسیار زیاد به جوامع بومی این حوضه آبخیز بسیار مهم کشور و فاجعهای که سدسازان با دستاویزی به الگویی بیگانه و مخرب برای یک آبخیز و میلیونها انسان وابسته به آن رقم زدند.
9هزار سال مردم در این سرزمین زیستند و زایندهرود پرآب و خروشنده بود. زایندهرود با سرچشمهگرفتن از زاگرس شرقی، به سوی شرق کشیده میشد ، کشتزارهای زیادی را آبیاری میکرد، نصفجهان را درمینوردید و شهر تاریخی و زیبای اصفهان را سیراب میکرد. 140کیلومتر در آبخیز به پیش میرفت و پس از آبیاری کشتزارها به ورزنه میرسید. خروشان از زیر پل زیبا و تاریخی ورزنه میگذشت و 30کیلومتر بعد، شاخکنار آخرین روستای حوضه را ملاقات میکرد. سپس به تالاب 470 کیلومتر مربعی گاوخونی، با همه تنوع گونهای غنی آن، با نقش زیاد آن در معیشت جامعه بومی و نیز اهمیت آن در تعادل اقلیم آبخیز زایندهرود، میریخت. 12سد در حوضه آبخیز زایندهرود تعریف شد (6سد در دست مطالعه و 6سد ساخته شده بدون توجه به حقابههای مردم پائیندست).
خشکی زایندهرود از تالاب تا نصف جهان کشید و پایتخت فرهنگی خاورمیانه را با بزرگترین بحران تاریخ خود روبهرو ساخت. آبخیزی که هر کیلومترش به اندازه یک کشور اروپایی تاریخ دارد با لاف عقل سدسازان به مرگی تأسفبار محکوم شد. 9 هزار سال مردم در این سرزمین زیستند و ارومیه دریاچهای با حرمت آمیخته به قداست، همواره زنده و شاداب بود. ساخت سد روی 14رودخانه مهم این حوضه دریاچه را خشکاند. تنها سدهای زرینهرود، سیمینهرود و باراندوز، روی هم1.1 میلیارد مترمکعب یا یک پنجم ورودی دریاچه، را در خود نگه میدارند .
سدسازان 92سد برای این حوضه کوچک تعریف کردند که40 تای آنها ساخته شد و 12 سد در دست ساخت و 40 سد در دست مطالعه است . غبار نمک با هر باد تا دوردستها روی کشتزارها را میپوشاند و مرگ دریاچه زندگی 6میلیون انسان را تهدید میکند . اینها مهمترین نمونههای خاموشی رودهای کشور است که در سایه ناخودباوری و تقلید از گمشدگان لب دریا، با سدسازی بدون راستیآزمایی، بدون تحلیل اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی حقیقی پدیدآمده است. چاره کار توقف سدسازی و انتقال از سرشاخهها، بازکردن دریچه سدها و برنامهریزی برای برچیدن سدهاست. افزایش کارایی مصرف آب در کشور میتواند به اندازه همه سدهای ساخته شده و نشده آب جدید فراهم کند. رودهای این مهد تمدن کهنسال را دریابیم.
فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب و توسعه پایدار